کارگاههای کوچک یا بزرگ؛کدامیک بیمهپردازی بیشتری دارند؟
برای نمونه، صنایعی که در استان بوشهر و دیگر استانهای جنوبی کشور فعالاند، شرکتهایی بزرگ هستند که صنایع کلیدی و عمده کشور را اداره میکنند. بنابراین، طبیعی است که کارگران بیشتری در چنین کارگاههایی استخدام میشوند و کارگاههای بزرگ شکل میگیرند. اما در مناطقی که ظرفیت و امکانات صنعتی چندان زیادی وجود ندارد، طبیعی است که کارگاههای کوچک تشکیل میشوند و طبق لیست نیز حقبیمههای خود را ارسال میکنند. این یک پیشفرض کلی است. روشن است در استان تهران -به دلیل شرایط خاص آن- صنایع بزرگ و کوچک همزمان وجود دارند. بدین معنا که استان تهران دارای صنایع بزرگ زیادی است و عموم کارگاههای صنعتی، تولیدی، فنی، خدماتی و … نیز الزاما باید پشتیبانیهای لازم را به عمل آورند.
طبیعتا در دیگر شهرهای بزرگ نیز میتوان همین نوع توزیع کارگاه را با نوساناتی مشاهده کرد. نکته جالبتوجه این است که کارگاههای بزرگ، به علت نظام و نوع ساماندهی متفاوتی که دارند، آشنایی بیشتری با قوانین و مقررات حوزه روابط کار و تامیناجتماعی دارند و بخشهای ویژهای را برای عمل به ضوابط بیمهای تعیین میکنند و تا حدود زیادی وظایف خود را در قبال نیروهای کار خود، به درستی انجام میدهند. بررسیها نشان میدهد این نوع کارگاهها در شرایط رکودی و مشکلات مالی، تا حدود زیادی به اهمیت بیمهپردازی پایبند هستند. با این حال، سازمان تامیناجتماعی بخش زیادی از منابع ورودی خود را از کارگاههای کوچک دریافت میکند. اگر لیستهای ارسالی حقبیمه را ملاک قرار دهیم، در اکثر موارد، کارگاههای دارای ۵ تا ۱۰ نفر کارگر، تعیینکننده هستند و در بقیه موارد نیز کارگاههای شاخص و شناختهشده در صنایع بزرگ به چشم میآیند. تجربه هم نشان میدهد اجرای ضوابط در کارگاههای دارای کارگر بیشتر، بهتر رعایت میشود و حساسیت بیشتری به مسائل بیمهای وجود دارد. بههرحال، روند بیمهپردازی در کارگاههای بزرگ یا کوچک در مناطق مختلف تابع ملاحظات خاصی است. هرچند به طور ضمنی میتوان تائید کرد که کارگاههای بزرگ، مقررات قانون کار و تامیناجتماعی را رعایت میکنند؛ این به معنای رعایتنکردن مقررات در کارگاههای کوچک نیست. ضمن اینکه ضوابط مشخصی در فرآیند بیمهپردازی وجود دارد که از جمله آنها مواد ۲۸، ۳۶، ۳۹، ۴۱ و ۵۰ قانون تامیناجتماعی است که بیمهپردازی را ممکن میکنند.
این مسئله، ابعاد دیگری هم دارد که از جمله آنها، نوع صنوف و مشاغل و پراکندگی توزیع آنها در مناطق مختلف است. از نظر توزیعی، شاید نتوان دستهبندی دقیقی از کوچک یا بزرگبودن کارگاههای فعال، بعد کارگاهی و مواردی مانند تعداد بیمهشدگان انجام داد. به عبارتی دیگر، توزیع کارگاهها در هر استان تا حدود زیادی به موقعیت و ظرفیتهای استانها بستگی دارد. بههرحال، در تعدادی از استانها صنایع بزرگ و بالادستی فعال هستند و به شکل طبیعی باید انتظار داشت تعداد کارگاههای بزرگ، بیشتر از کارگاههای کوچک باشد. برای نمونه، در استانهای نفتخیز جنوبی، شرکتهای پتروشیمی که عموما هم بزرگ هستند فعالیت میکنند؛ اما در استانهای ساحلی شمالی، با چنین ظرفیتی روبهرو نیستیم؛ بلکه حوزههایی مانند پرورش آبزیان یا صیادی رونق دارد و تعداد کارگاهها نیز عموما متوسط یا کمتر است. طبیعتا در این کارگاه نیز تعداد بیمهشدگان و حقبیمههای پرداختی به تامیناجتماعی کمتر خواهد بود. همین الگو را میتوان در استانهای مرزی غربی یا شرق کشور ملاحظه کرد که با توجه به ظرفیتهای موجود، صنایعدستی و کوچک رواج دارند. در اینجا بحث بر سر این است که مختصات جغرافیایی و ظرفیتهای مناطق تعیین میکند هر استان چه تعداد و چه نوع کارگاه فعالی داشته باشد و از همین زاویه است که میتوان نحوه پوشش بیمهای در هر منطقه را نیز تحلیل کرد. به همین علت است که در استانهای جنوبی، کارگاهها عمدتا بزرگ است اما در استانهای آذربایجانشرقی و غربی یا ایلام و دیگر مناطق نوار مرزی، صنایع عموما کوچک هستند و به تبع آن، صنایع کارگاهها نیز کوچکاند. بر همین اساس، در تحلیل نهایی باید گفت که کمیت و کیفیت اشتغال است که نوع بیمهپردازی و نوع کارگاهها را تعریف میکند؛ اما تاثیر چندانی در روند بیمهپردازی تامیناجتماعی ندارد.