سطح پایین دستمزد و سطح بالای بیکاری
پایین بودن سطح دستمزد چگونه میتواند به بیکاری در ایران دامن بزند؟ امروز هرچند اخبار متعدد و متفاوت و طرحهای ویژه و متنوعی در خصوص بیکاری به گوش میرسد اما تمرکز بر مساله دستمزد و بیکاری کمتر مورد توجه تصمیمگیران قرار دارد. شاید اگر مسوولان همزمان با یافتن راهکاری برای بیکاری به دنبال اصلاحاتی در نظام دستمزد و حقوق در ایران بودند، مشکل ریشهایتر برطرف میشد. کار به آن معناست که فرد با اشتغال به آن بتواند هزینههای زندگی خود را تامین کند. این به آن معناست که فرد با هشت ساعت کار در روز بتواند از پس هزینههای زندگی برآید و کیفیت معقولی از زندگی را برای خود تدارک ببیند. این در حالی است که در ایران پدیده فقر شاغلان پدیدهای ملموس و قابل مشاهده در جامعه است. آنها که حداقل دستمزد را یکسوم هزینههای کشور تعیین میکنند باید بدانند که همین امر میتواند به بحران بیکاری در جامعه دامن بزند. بیکاری هر چند بحران پیش روی اغلب کشورهای جهان است اما مدتهاست در ایران خود را نشان داده و شرایطی فراهم شده است که جمعیت ایران بیکاری را درک کرده و میداند تحت هر شرایطی ممکن است با این وضعیت روبهرو شود.
انبوه جمعیت تحصیلکرده بیکار امروز یکی از مهمترین دغدغههای دولتمردان ایران تلقی میشود. حدود ١١ میلیون دانشجو و فارغالتحصیل در ایران وجود دارد که از این میان بیش از پنجمیلیون نفر فاقد شغل هستند.
گذشته از هدررفتن سرمایههای مملکت به دلیل عدم استفاده از فرصتها و قابلیتهای موجود، این وضعیت میتواند سبب بروز بحرانهای اجتماعی و حتی در برخی موارد سیاسی در کشور شود.
یک – مهمترین بحران کنونی در حوزه بیکاری، تمرکز بیکاری در گروه سنی ١۵ تا ٢٩ سال است. وقتی افراد در این دوره سنی بیکار میمانند و نمیتوانند شغل مناسبی برای خود دست و پا کنند، فرصت تشکیل زندگی از آنها سلب میشود و نبود شغل مناسب و امنیت شغلی، حتی در صورت یافتن شغلی موقت مانع از استقلال فرد و زندگی وی در شرایطی مساعد خواهد شد.
بحرانهای اجتماعی ناشی از این وضعیت بیشمار است و کارشناسان بارها نسبت به عواقب این وضعیت هشدار داده و معتقدند باید راهی یافت تا جوانان امکان یافتن شغل داشته باشند.
دو – وقتی نرخ بیکاری در میان جوانان ١۵ تا٢۴ سال دو برابر نرخ بیکاری در میان سایر گروههای سنی باشد، دستمزد به تبع این شرایط به دلیل رقابتی که میان جویندگان کار وجود دارد، کاهش مییابد. هرگاه فردی بخواهد طلب دستمزد مکفی کند، کسانی هستند که به دلیل شرایط خاصشان حاضرند با دستمزدی کمتر از وی کار کنند. این به آن معناست که کار مانع بروز فقر نخواهد شد به این ترتیب افراد کار میکنند اما همچنان فقیر باقی میمانند و نمیتوانند هزینههای زندگیشان را با کار کردن استاندارد تامین کنند از اینرو با وجود شاغل بودن تقاضای جدید کار را وارد بازار کار میکنند و در نتیجه باز با دو شغله شدن و سه شغله شدن، بر بیکاری موجود در کشور دامن میزنند. توجه به این نکته ضروری است که افراد غالبا وقتی در سنین ٢۵ تا ٣۵ سالگی وارد بازار کار میشوند، به دلیل مهارتشان کمکم میتوانند شغل دوم و سوم را نیز برای آنکه به درآمد مکفی دست یابند، بیابند و از این رو کیفیت زندگیشان به دلیل ساعات طولانی کار کاهش مییابد و این امر نیز خود زمینهساز بروز بحرانهای اجتماعی فراوانی است.
سه – به دلیل پایین بودن سطح دستمزد بازنشستگان از بازار کار ایران خارج نمیشوند و مجبورند برای تامین هزینههای زندگیشان اشتغال مجدد را در دستور کار قرار دهند به این ترتیب بازنشستگی یک فرد به معنای خالی شدن یک فرصت شغلی برای افراد تازه وارد نیست بلکه به معنی جابهجایی نیروی کار از نقطهای به نقطه دیگر است در ضمن باید توجه داشت بازنشستگان به دلیل تجربهای که دارند، از موقعیت برتری نسبت به سایر جویندگان کار برخوردار هستند.
چهار- ایران با مشکل بزرگی به عنوان شغلهای بدون تصدی و جوانان بدون کار روبهرو است. در این شرایط کشور در برخی بخشها به نیروی کار نیاز دارد تا کارهایی که فاقد هرگونه نیروی کار است پر شوند اما از سوی دیگر با جوانانی روبهرو است که به دنبال کار میگردند و منتظرند وضعیت مناسبی پیش رویشان باشد.
گفتههای وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی موید این مطلب است که شغلهای بدون تصدی غالبا در حوزههای فنی است. جستوجوها میتواند نشان دهد برای کارهای فنی و تخصصی ایران با کمبود چه تعداد نیرو روبهروست.
از سوی دیگر آنها که به دنبال شغل میگردند، ترجیح میدهند شغلهایی را برگزینند که شأن اجتماعی کافی و وافی در بر داشته باشد.
اینکه چه شغلهایی دارای شأن اجتماعی هستند و چه شغلهایی شأن اجتماعی لازم را ندارند را فرهنگ جامعه تعیین میکند. نبود هماهنگی میان رشتههای تحصیلی در دانشگاهها با نیاز بازار کار سبب شده است در برخی رشتهها، انبوهی دانشجو مشغول به تحصیل شوند و درآینده به دلیل نبود فرصت شغلی بیکار بمانند. این وضعیت هم شأن اجتماعی شغلی که پیشتر دارای منزلت بود را از میان میبرد و هم به دلیل انبوه بیکاران سطح دستمزد و کیفیت کار را در این رشتهها کاهش میدهد.
برای مثال میتوان به رشتههایی چون مهندسی کشاورزی و شیلات و… اشاره کرد. در حالی که کشور به شیوههای نوین کشاورزی بهشدت نیازمند است اما انبوهی از فارغالتحصیلان این رشته بیکارند یا متاسفانه در مشاغلی غیر مرتبط با رشته تحصیلیشان به کار گمارده شدهاند.
پنج – پایین بودن دستمزد به بیکاری نهان در ایران دامن میزند. وقتی فردی دستمزد کافی دریافت نمیکند و مجبور است برای تامین هزینههای زندگی خود بیش از ساعات استاندارد کار کند کیفیت و بهرهوریاش کاهش مییابد. همین امر سبب میشود کار فرد بازدهی لازم را نداشته باشد. پایین بودن نرخ بهرهوری در ایران را میتوان با دستمزدها مرتبط دانست.
شش- شاید اگر دستمزدها در ایران میتوانست حداقلها را تامین کند، افراد ترجیح میدادند به جای انتظار برای یافتن شغل بهتر، مهاجرت از ایران به امید یافتن شغلی با دستمزد مکفی و… نسبت به قبول کارهایی اقدام کنند که شأن آن برای جامعه چندان پذیرفته شده نیست. در شرایط کنونی شأن شغل با میزان دستمزد پرداختی آن ارتباطی ویژه دارد و افراد وقتی ببینند در اطرافشان کسانی هستند که با اشتغال در فلان شغلی که قبلا مناسب تلقی نمیشد از پس تامین هزینههای زندگیشان برمیآیند قضاوتشان تغییر خواهد کرد.
هفت- شاید پرداختن همزمان به اصلاح نظام دستمزد در ایران و تلاش برای ایجاد رونق اقتصادی توام با بهبود وضعیت اقتصادی بتواند شرایط را در دهه آینده دگرگون کند.
ایران در سالهای اخیر هم با تورم بالا روبهرو بوده است و هم با بیکاری بالا و دورقمی. اصلاح نظام دستمزد میتواند منجر به آزاد شدن فرصتهای شغلی فراوانی در کشور شود. آخرین گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد بیش از ٢/٣٨ درصد شاغلین بالاتر از ١۵ سال در ایران بهطور معمول بیش از ۴٩ ساعت در هفته کار میکنند. این شاخص که یکی از نماگرهای کار شایسته است نشان میدهد در کشور انبوهی از شاغلان دارای بیش از یک شغل هستند و بالاتر از استانداردهای معمول کار میکنند. در پایان سال ١٣٩٢ نیز ٢/۴٠ درصد شاغلین ایرانی بیش از ۴٩ ساعت در هفته کار کردهاند. پیش بینی میشود با بالا رفتن دستمزد و دریافت
درآمد مکفی از سوی شاغلان فضا برای کسانی که در انتظار ورود به بازار کار هستند، بازتر از گذشته شود.